آي!کي؟ يو؟
آي!کي؟ يو؟
آي!کي؟ يو؟
نويسنده:سعيد بي نياز
همه چيزهايي که مي خواستيد درباره IQ بدانيد
مي شود مستقيم رفت سراصل مطلب و گفت IQ اصلا چي هست و براي اينکه IQ خودتان را بسنجيد بايد کجا برويد و از چه تستي استفاده کنيد.اما داستان به وجود آمدن تست آن قدرجذاب است و آن قدرچيزهاي ياد گرفتني دارد که دلمان نيامد با شما درميانش نگذاريم.اين شما و اين تاريخ هوش سنجي ازافلاطون تا وکسلر.
شايد باورنکنيد اما فقط نزديک به (100)سال است آدميزاد هوش همنوعان خودش را مي سنجد.البته نه اينکه دغدغه سنجيدن هوش قبل از آن درانسان وجود نداشته باشد، وجود داشته اما معيار دقيقي برايش نداشته است.مثلا افلاطون در کتاب هايش آدم ها را به سه دسته طلا، نقره و آهن تقسيم کرده يا چيني ها (22)سال قبل از ميلاد مسيح از کارمندهاي وقتشان آزمون هايي شفاهي براي ترفيع يا توبيخ مي گرفتند. سنجيدن هوش آدميزاد همين طورغير رسمي ادامه يافت تا اينکه در اواخر قرن نوزدهم يک زيست شناس انگليسي به نام «گالتون»بالاخره يک تعريف دم دستي از هوش ارائه داد.او مي گفت هر کسي که بتواند «تميز حسي»بيشتري بدهد باهوش تراست.منظورش از تميزحسي هم اين تشخيص تفاوت دو محرک حسي مثلا دو صدا با شدت مختلف، يا دو وزنه با وزن متفاوت بود.براي سنجش اينها هم واقعا وسيله درست کرد،؛ مثلا سوت گالتون يا رنگ سنج گالتون يا وزنه هاي گالتون.تصور کنيد که بشود با سوت، هوش کسي را سنجيد!به هرحال يک نفر بايد چيز پرتي بگويد که يک نفر ديگرجواب درست و درماني به آن بدهد و علم پيشرفت کند.اين اتفاق چند سالي بعد در فرانسه افتاد.
آلفرد دبينه وارد مي شود.
همان وقت سياستمداران فرانسوي بينه را گذاشتند گوشه ذهنشان و نه سال بعد يعني درسال (1904)دعوتش کردند به وزارت آموزش و پرورش.بالاخره درآنجا فرانسه بود و اول قرن بيستم و قرار بود ديگر دانشمندها و دولتي ها باذ هم خوب باشند!قضيه اين بود که دولت وقت فرانسه، مدرسه رفتن را براي همه بچه ها اجباري کرده بود اما مانده بود با بچه هايي که درس ها را نمي فهمند چه کارکند.خودشان دستشان آمده بود که اگربچه هاي با توانايي ذهني متفاوت را ازهم جدا کنند و بگذارند توي کلاس هاي مختلف،مساله حل مي شود اما باچه تستي مي شد بچه هاي را جدا کرد!اينجا بود که دولتي ها دست به دامان بينه و يک پزشک جوان به نام سيمون شدند.
اولين تست هوش ساخته مي شود
و بالاخره IQ
واژه IQ را اولين بار يک روانشناس آلماني به نام ويليام اشترن درسال (1912)به عنوان مخفف واژه آلماني Interlligenze- Quotient(بهره هوشي)به کاربرد، جالب است بدانيد که آلفرد بينه نازنين هم درسال (1912)عمرش را داد به شما.اين يعني کسي که اولين تست هوشي را ابداع کرده بود وقتي واژه IQ ابداع شد دربسترمرگ بود!البته سکه IQ به نام آلماني ها زده نشد.کسي که IQ را حسابي بين مردم جااندخت يک استاد دانشگاه استنفورد به نام لوئيس ترمن بود.او که خيلي از تست هوش آلفرد بينه خوشش آمده بود دستي کشيد به سرو روي تست، آن را استاندارد کرد و با تواضع بدون اينکه نامي ازخودش ببرد به نام تست «استنفورد-بينه»منتشرش کرد.مهم ترين ويژگي اين تست اين بود که جوابش نه مثل تست اول بينه فقط يک نمره خام بود و نه نمره نهايي اش همان IQ بود.شيوه حساب کردنش هم خيلي راحت بود.
سن واقعي/سن عقلي ×100=IQ
يعني اگرمثلاسن عقلي شما (24)سال باشد و سن واقعي شما (20)سال، IQ شما مي شود (120).
وقتي جنگ، تست هوش به وجود مي آورد
هوش اين قدر مهم مي شدند و روي اين همه آدم انجام مي شدند.دولتمردان آمريکا آن قدر از اين تست ها خوششان آمده بود که آن را روي مهاجراني که مي خواستند به آمريکا بيايند هم اجرا کردند.کاربه جايي رسيده بود که سازندگان تست هاي هوش حتي به کنگره آمريکا فشار مي آوردند که قانوني تصويب کند که از يک IQ پايين تر را به آمريکا راه ندهند.
وقتي وکسلربازار هوش را قرق کرد
منبع:دانستنيها شماره 23..
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}